گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه الارشاد
جلد اول
باب اول علی (ع) کیست



اشاره
1) امیر المؤمنین علی ع نخستین پیشواي مؤمنان و والیان با ایمان مسلمانانست و او پس از امین وحی الهی محمد بن عبد اللَّه بمسند )
جانشینی آن جناب برقرار شده و دین خدا را یاري کرد.
،ص: 8
1) علی ع برادر و پسر عم پیغمبر (ص) و نخستین کسی بود که امور مربوطه برسول خدا را اداره کرد و بهمسري دخترش فاطمه )
زهرا ع سرفراز شد.
امیر المؤمنین علی ع پسر ابو طالب و او فرزند عبد المطلب و او پسر هاشم و او زاده عبد مناف بود و خود آن جناب سید اوصیا
آن حضرت ابو الحسن و در روز جمعه سیزدهم رجب (در نسخه بیست و سوم آن ماه ذکر کرده) سال سیام «1» بشمار میآمد کنیه
عام الفیل در شهر مکه در خانه خدا متولد شد و هیچ مولودي پیش از او و بعد از او در خانه خدا متولد نشده و نمیشود و این
پیشآمد از آن نظر بوده که خداي متعال آن جناب را گرامی داشته و احترام کرده.
مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف بوده و چون مادر مهربانی هم در نگهداري پیغمبر ص میکوشیده و آن جناب را
تحت مراقبت خود حفاظت مینموده و پیغمبر همیشه از خدمات او قدردانی میکرده.
فاطمه از جمله مؤمنان و پیروان دسته اول بوده و باتفاق مهاجران بمدینه معظمه هجرت کرده و چون از دنیا رفته حضرت رسول اکرم
او را با پیراهن خود کفن کرده تا بدین وسیله بدن او را از گزند گزندگان زمین نگه دارد و هم از آسیب قبر در امان باشد و اقرار
بولایت فرزندش را باو تلقین فرمود تا هنگام پرسش نکیرین براحتی بدیشان پاسخ دهد.
رسول خدا ص او را بدین جهت احترام کرده و از این فضل عظیم برخوردار ساخته که موقعیت و منزلت او پیش خدا مسلم بوده و

1

صفحه 19 از 179
اینخبر مشهور است.
______________________________
1) کنیه اسمی است که در آغاز آن اب یا ام باشد مانند ابو الحسن یا ام کلثوم. )
،ص: 9
1) امیر المؤمنین علی و برادرانش نخستین کسانی هستند که دو بار از پشت هاشم بجهان آمدهاند یکی از طرف پدر و دیگري از )
جانب مادر و با این نسب و نشو نمائی که تحت نظر و تربیت رسول خدا (ص) نموده در واقع بدو شرافت و منزلت نائل آمده که هم
فرزند هاشم است و هم تربیت شده دست رسول خدا (ص).
علی ع از نزدیکان پیغمبر و یاران او نخستین کسی است که بآن جناب گرویده و اولین جوانمردیست که او را پیمبر بشرف اسلام
خوانده و او هم بدون تأمل پذیرفته.
علی ع همواره بیاري دین اسلام قیام میکرده و با مشرکان کارزار مینموده و از ایمان پشتیبانی میکرده و سرکشان را از دم شمشیر
آبدارش میگذرانده و راههاي سنت و آئین قرآن را بمردم میآموخته و بدادگري رفتار میکرده و مردم را بکارهاي پسندیده
وامیداشته.
علی ع پس از بعثت پیغمبر اکرم ص مدت بیست و سه سال با او میزیسته سیزده سال در مکه بوده و در تمام پیشآمدهاي پیغمبر
شریک بوده و امور گران آن جناب را با دوش مهر خود حمل میکرده و مشقات بسیاري را در راه آن حضرت بر خود هموار
میساخته و پس از هجرت بمدینه مدت ده سال با آن جناب بسر برده و مشرکان را از آن حضرت دور کرده و با کافران جنگیده و
خود را فدائی آن حضرت ساخته و آزار دشمنان دین را بدین وسیله برطرف کرده و پیوسته از همین رویه پسندیده تعقیب کرده تا
رسول خدا از دنیا رحلت کرده و بسراي جاوید انتقال یافته و در آن هنگام امیر المؤمنین سی و سه سال داشته.
2) چون پیغمبر ص از دنیا رخت بربست، امت در باره امامت او اختلاف کردند شیعه یعنی همه بنی هاشم )
،ص: 10
و سلمان و عمار و ابو ذر و مقداد و خزیمۀ بن ثابت ذو الشهادتین و ابو ایوب انصاري و جابر بن عبد اللَّه انصاري و ابو سعید خدري
و بزرگان مهاجر و انصار او را خلیفه پس از رسول خدا میدانند و سمت امامت او را بر همه مردم امضا نموده و میگویند او داراي
خصال پسندیده فضل و کمال است و نخستین کسی است که ایمان آورده و از نظر علم باحکام از همه بالاتر و از راه جهاد از همه
پیشقدمتر و آخرین پایه زهد و پرهیزکاري و صلاحیت را داراست و در نزدیکی به پیغمبر بپایهایست که هیچ یک از نزدیکان رسول
اکرم آن درجه را ندارند.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ » علاوه بر این خدا هم در قرآن کریم بولایت او تصریح کرده
همانا سرپرست و اولی بتصرف شما خدا و رسول و آنهایند که به آئین حق گرویده یعنی آنان که نماز «1» « الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
میخوانند و در هنگام رکوع، صدقه میدهند.
و میدانیم که غیر از علی ع دیگري در حال رکوع، صدقه نداد.
و هم در لغت ثابت شده که ولی بمعنی اولی بتصرف است و هنگامی که علی ع بحکم قرآن اولی بتصرف نسبت بمردمان باشد
چنانچه ولایتش را قرآن تصریح کرده بلا شک پیروي از او بر همه مردمان واجب است چنانچه اطاعت از خدا و رسول را بهمین
برهان از قرآن استفاده میکنیم.
دلیل دیگر فرموده رسول خدا است در یوم الدار که مخصوصا فرزندان عبد المطلب را گردآورده بود و آنان را از خشم خدا بیم
میداد و میفرمود کسی که در گسترش و ترویج ایمان بمن کمک کند و خود زیر بار توحید و یکتاپرستی بیاید همان کس برادر و

1

صفحه 20 از 179
جانشین و وارث و خلیفه پس از من است علی ع که در آن روز از همه خوردسالتر
______________________________
1) آیه 55 سوره مائده )
،ص: 11
بود پیشقدم شده خود را بجناب نبوي معرفی کرده عرضکرد من یگانه کسی هستم که در امر نبوت و نشر احکام الهی با شما
همکاري میکنم حضرت فرمود آرام گیر که تو برادر و وصی و وزیر و جانشین پس از منی.
1) و اینسخن صریح است که آن حضرت جانشین رسول خدا است. و نیز رسول خدا ص در روز غدیر خم که مردم را براي استماع )
بیانات خود گردآورده بود بمردمان خطاب کرد:
ا لست اولی بکم من انفسکم؟
آیا من بهمه شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟
قالوا اللهم بلی
همه گفتند آري خدا گواه است که تو داراي چنین منصبی هستی آن حضرت بلا فاصله فرمود
فمن کنت مولاه فعلی مولاه
هر که را باشم منش مولا و دوستابن عم من علی مولاي اوست بالاخره نبی اکرم همان سمتی را که خود بر مردم داشت و ناگزیر
مردم باید آن را بپذیرند براي علی ع در آن روز اثبات کرد و کسی هم در آن روز انکار مقام ولایتی آن جناب را ننمود.
و این حدیث چنانچه میبینید صریح بامامت و خلافت اوست.
و همچنین هنگامی که میخواست بکارزار تبوك حضور پیدا کند علی ع را مخاطب ساخته فرمود
« انت منی بمنزلۀ هرون من موسی الا انه لا نبی بعدي »
تو نسبت بمن مانند هرون نسبت بموسی هستی با این تفاوت که پس از من پیمبري نیست.
رسول خدا ص با این بیان وزارت خود را براي علی ع واجب گردانیده و او را ویژه مودت و دوستی خود قرار داده و او را مخصوصا
از میان همه مردم برگزیده و در زمان حیات و پس از درگذشتش او را خلیفه بر مردم ساخته چنانچه همه این مناصب را قرآن براي
هرون ثابت کرده و چون پیمبر او را بمنزله هرون قرار داده باید همه آنها براي علی ع ثابت باشد خداي متعال از زبان موسی
وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِي کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً وَ نَذْکُرَكَ کَثِیراً إِنَّکَ کُنْتَ » میفرماید
قال « بِنا بَصِیراً
،ص: 12
پروردگارا هرون را که برادر و از اهل بیت منست وزیر من قرارده و پشتم را مستحکم ساز و او «1» « قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی » اللَّه
را در امور مربوط بمن انباز نما تا بسیار به تسبیح تو بپردازیم و همواره بیاد تو باشیم که تو از حال ما باخبري و خدا فرمود
درخواست تو اي موسی باجابت رسید.
1) خداي متعال در این آیه هارون را در نبوت و وزارت انباز موسی ع قرار داده تا هم بتواند اداي رسالت کند و هم از او پشتیبانی )
نماید.
موسی «2» و خدا نیز در باره استخلاف او از زبان موسی ع چنین میفرماید: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ
ببرادرش خطاب میکند اینک که من باید حسب الامر خدا بانجام مأموریت خود اقدام کنم تو باید در میان پیروان من بجاي مانی و
کارهاي آنها را اصلاح کنی و زنهار از فسادگران پیروي نکنی.

1

صفحه 21 از 179
چنانچه استفاده میشود و قرآن حکومت میکند بایستی خلافت موسی و جانشینی او ثابت براي هرون باشد یعنی دیگري از آن
بهرهمند نمیگردد و نظر باینکه رسول خدا ص همه منازل هارون را به استثناء نبوت براي علی ع قرار داده باید او وزیر و یاور پیغمبر
باشد و در حقیقت شایسته همین خصال بوده و خلافت آن حضرت بتصریح پیغمبر در زمان حیات او و پس از درگذشتش بطوري
که از حدیث منزلت استفاده میشود بوده است.
و از این قبیل ادله براي اثبات خلافت او باندازهایست که اگر بخواهیم همه آنها را ذکر کنیم کتاب ما از حد اختصار خارج میشود
و ما در کتابهاي دیگرمان ولایت و خلافت او را کاملا ثابت کردهایم الحمد للَّه.
______________________________
1) آیات 31 تا 38 سوره طه )
2) آیه 138 سوره اعراف )
،ص: 13
فصل 1 امامت پس از پیغمبر ص
1) امامت حضرت امیر المؤمنین ع پس از پیغمبر اکرم ص سی سال بوده بیست و چهار سال و شش ماه از آن را از تمام تصرفات )
ملکی ممنوع و باکمال تقیه و مدارا کردن با مردم و خلفاء بسر میبرده و پنج سال و شش ماه دیگر را برزم منافقان و خوارج و
پیروان معاویه و رفع سایر گرفتاریها بپایان رسانیده چنانچه پیغمبر هم در آغاز کار سیزده سال نمیتوانست حقایق نبوت و احکام
الهی را براي مردم بیان کند و باکمال خوف و ترس و حبس و زجر بسرمیبرد و نمیتوانست با کافران بجنگد و آنان را نابود ساخته
و مسلمانان را از چنگال پرکین آنها رهائی بدهد و چون از مکه بمدینه هجرت کرد ظرف ده سال با مشرکان و منافقان میجنگید و
حقایق اسلام را گوشزد افراد میکرد تا از دنیا رحلت فرمود و به نعمتهاي جاوید بهشت نائل گردید.
فصل 2 شهادت آن سرور
2) درگذشت علی ع پیش از طلوع شب جمعه بیست و یکم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرت بوده. )
آن حضرت بشمشیر ناپاك پسر ملجم مرادي در هنگامی که براي بپاداشتن فریضه صبح بمسجد کوفه وارد شده بود از پاي درآمد.
علی ع شب نوزدهم ماه رمضان براي آنکه مردم را از خواب بیدار کند و آنان را براي انجام- وظیفه عبادي بخواند بمسجد آمد و
ابن ملجم از اول شب در صدد فرصت بود تا بمجردي که علی ع را بهبیند کار خود
،ص: 14
را خاتمه دهد و براي انجام این اندیشه سوء با خوف و ترس خود را در میان خوابیدگان پنهان ساخت و هنگامی که علی ع وارد شد
و بنماز ایستاد وي فرصت را مغتنم شمرده با شمشیر زهر آلود بسر آن حضرت زده و مسلمانان ویژه شیعیان را براي همیشه داغدار
ساخت.
علی ع پس از این پیشآمد روز نوزدهم و شب و روز بیستم تا ثلث شب بیست و یکم حیات داشت و در همان ثلث آخر شب
بیست و یکم بود که دار فانی را وداع گفت و در حالی که شهید شمشیر ستم و مظلوم بود بملاقات پروردگار خود نائل آمد.
علی ع از این واقعه کاملا باخبر بود و همواره مردم را از شهادت خود اعلام میکرد.
وقتی که امیر المؤمنین بدست این ناکس رحلت فرمود حسن و حسین طبق فرمان آن جناب او را غسل داده و کفن نمودند و جنازه
او را به غري که پشت کوفه واقع بوده دفن کردند و حسب الوصیه قبر او را پنهان داشتند.

1

صفحه 22 از 179
زیرا علی ع از دشمنی بنی امیه کاملا باخبر بود و میدانست هر گاه آنان از محل قبر او باخبر شوند چه کارهاي زشتی انجام خواهند
داد و چگونه از قدرت خود سوء استفاده خواهند کرد.
و همواره مرقد همایونی آن حضرت پنهان بود و دوستان از عکوف ببارگاه او محروم بودند تا در دولت بنی عباس حضرت صادق
ع مخصوصان خود را از مرقد آن جناب باخبر کرد و خود در هنگامی که بر ابو- جعفر منصور که آن روز در حیره بود وارد شد
بزیارت قبر آن حضرت تشرف یافت و شیعیان خود را مطلع نمود و از آن روز زیارت قبر مطهرش شروع و متداول گردید.
علی ع در روزي که بسراي باقی شتافت شصت و سه ساله بود.
،ص: 15
فصل 3 اطلاع از وقع شهادت
در این فصل برخی از اخباري ذکر میشود که حاکی از اطلاع آن حضرت است بر شهادت خود و بالاخره میدانسته چنین حادثه
اتفاق میافتد.
-1 عامر بن واثله گفت چون نوبت خلافت ظاهري بامیر المؤمنین ع رسید مردم را براي بیعت با خود گردآورد و از جمله (1)
کسانی که عزیمت بیعت با آن جناب را داشت عبد الرحمن ابن ملجم مرادي بود چون بعنوان بیعت با آن حضرت حضور پیدا کرد
حضرت دو مرتبه یا سه مرتبه او را اجازه بیعت نداد پس از آن با کمال ناراحتی به بیعت دست دراز کرد.
علی ع در آن هنگام فرمود چه موضوعی جلوگیري کرده و ممانعت نموده بدبختترین این امت را که بیاید و اراده شوم خود را
عملی سازد سوگند بکسی که جان من در تصرف اوست بزودي محاسنم را از خون سرم رنگین خواهند کرد.
ابن ملجم چون از بیعت آسوده شده برگشت حضرت امیر ع باین شعر مترنم شده فرمود:
اشدد حیازیمک للموتفان الموت لاقیکا
و لا تجزع من الموتاذا حل بوادیکا
کما اضحکک الدهرکذاك الدهر یبکیکا خود را براي استقبال از مرگ آماده کن و بدان که بزودي او ترا درمییابد از مرگ
نترس و از ورود او اندوهناك مباش زیرا همان طور که روزگار ترا میخنداند همچنان میگریاند.
،ص: 16
-2 اصبغ بن نباته گفته در آن روز که افراد براي بیعت با علی ع حضور مییافتند ابن ملجم هم براي بیعت حاضر شد چون بیعت (1)
کرد و مرخص شد حضرت امیر بار دیگر او را صدا زده پیمان مستحکمی از او گرفته و از او تعهد خواست که حیله نکند و بیعت را
نشکند او هم پذیرفت چون مراجعت کرد حضرت باز او را طلبیده و همان تعهد را گرفته و بالاخره تا سه مرتبه این موضوع تکرار
شد پسر ملجم آخر الامر بیتاب شده عرض کرد سوگند بخدا با هیچ یک از افراد این گونه معامله نکردي.
حضرت که غرق افکار خود بود، فرمود:
ارید حیاته و یرید قتلیعذیرك من خلیلک من مراد
من زندگانی او را میخواهم و او عازم کشتن من است، در این صورت کسی ترا به خاطر این مرادي سرزنش نخواهد کرد، و او را
معذور نخواهد شمرد.
آنگاه امر فرمود برو اي پسر ملجم که سوگند بخدا بعهد خود وفا نخواهی کرد.
-3 معلی بن زیاد گفته پسر ملجم حضور امیر المؤمنین رسیده عرض کرد به مرکب سواري محتاجم. (2)
حضرت نگاهی باو کرده فرمود تو عبد الرحمن بن ملجم مرادي هستی؟ گفت آري باز هم همین پرسش را کرده و همان پاسخ را

1

صفحه 23 از 179
شنید آنگاه به غزوان فرمود اسب اشقري در دست اختیار نامبرده قرار بده چون ابن ملجم سوار بر آن شده و دهانهاش را بدست
گرفت و رفت حضرت باین شعر مترنم شد .... یعنی من خواهانم بدو عطا و
،ص: 17
بخشش کنم و او عازم کشتن من است، با این تفاوت در مرام و مسلک هیچ کس او را معذور و بیگناه نخواهد شناخت.
و او گفته چون قضیه هائله رخ داد و ضربت بر سر امیر المؤمنین ع وارد آمد ابن ملجم را دستگیر نموده حضور حضرت امیر آوردند
حضرت بدو توجه کرده فرمود سوگند بخدا آن همه احسانهائی را که نسبت بتو انجام میدادم با توجه باین بوده که بالاخره کشنده
منی و با تو این گونه معامله میکردم تا موقعیت خود و بیچارگی ترا در پیشگاه خدا ثابت نمایم.
فصل- 4 اطلاع از شهادت
در خصوص اطلاع از شهادت فصل دیگري منعقد شده که پیش از وقوع حادثه جانگداز و ضایعه اسفناك کسان و یاران خود را از
آن باخبر میساخته:
-1 اجلح از پیرمردان کنده نقل کرده متجاوز از بیست مرتبه از نامبردگان شنیدم علی ع پیوسته بر روي منبر میفرمود چه (1)
موضوعی ایجاب کرده و جلوگیري نموده از بدبخترین امت که بیاید محاسن مرا از خون سرم رنگین سازد.
-2 اصبغ بن نباته گوید در ماهی که حضرت مولی علی ع در آن شربت شهادت نوشید بر فراز منبر آمد و خطبه خواند و فرمود (2)
ماه رمضان دررسیده و شما را در سایه مرحمت خود قرار داده و آن بزرگ ماهها و آغاز سال تازیست و آسیاي سلطنت در این ماه
بچرخ درمیآید و همهتان امسال را بالاتفاق بعزم حضور معبود و حج خانه خدا آماده خواهید شد و نشان آن آنست که من از میان
شما میروم.
،ص: 18
3- عثمان بن مغیره گفته ماه رمضان که فرارسیده ( اصبغ گوید منظور علی ع از این بیان اطلاع از شهادتش بود و ما نمیدانستیم ( 1
بود امیر المؤمنین ع یک شب را در خانه حضرت امام حسن و یک شب را در منزل حضرت امام حسین و شبی در خانه عبد اللَّه بن
عباس یا عبد اللَّه بن جعفر بسر میبرد و همان جا افطار میکرد و افطار او بیش از سه لقمه نبود چون از آن حضرت سببش را
میپرسیدند میفرمود بزودي باید بملاقات رحمت خدا برسم و میخواهم براي ادراك چنین سعادتی گرسنه باشم و یک شب یا دو
شب بیش فاصله نشد که ثلث آخر آن بمطلوب خود رسید.
-4 اسماعیل بن زیاد گوید ام موسی کنیز علی ع و سرپرست دخترش فاطمه بمن گفت از علی ع شنیدم بدخترش ام کلثوم (2)
میفرمود دختر من بزودي از مصاحبت من محروم خواهی شد و طولی نمیکشد از میان شما میروم. ام کلثوم پرسید بچه دلیل چنین
فال بدي میزنید و ما را داغدار میسازید؟ فرمود رسول خدا را در خواب دیدم که گرد و غبار را از چهره من پاك میکرد و میفرمود
گرفتاریهاي دنیا از تو برداشته شد و تیر قضا بهدف مقصود رسید.
نامبرده گوید سه شبانهروز بیش فاصله نشد که حادثه ضربت خوردن امیر المؤمنین واقع گردید.
ام کلثوم از این پیشآمد که سخت ناراحت شده داد میزد و فریاد میکرد امیر المؤمنین ع او را ساکت کرده میفرمود دختر من گریه
مکن آرام باش هم اکنون پیغمبر خدا را میبینم با دست بجانب من اشاره میکند و میفرماید یا علی بجانب ما بیا که آنچه در نزد
ماست براي تو بهتر است از ماندن در دنیا.
،ص: 19
-5 ابو صالح حنفی گوید از علی ع شنیدم میفرمود رسول خدا را در خواب دیده از پیشآمدها و ناراحتیهائی که از مردم دیده (1)

1

صفحه 24 از 179
بحضرت او شکایت کردم فرمود یا علی گریه مکن آنگاه فرمود توجه کن چون توجه کردم دو مردي را دیدم که بزنجیر آویخته و
سنگپارههائی بر سر آنها زده میشود ابو صالح گوید فردا بعادت همه روز براي دیدار امیر المؤمنین رفتم در بازار قصابها خبر
شهادت علی ع را شنیدم.
-6 حسن بصري گفته علی ع در شب شهادتش بیدار و آن شب را بر خلاف عادت بمسجد نرفت دخترش ام کلثوم پرسید چرا (2)
امشب را بیدار ماندهاي فرمود براي آنکه اگر بامداد ظاهر شود کشته خواهم شد ابن نباح در آن هنگام آمده و حضرت را بنماز
دعوت کرد علی ع اندکی رفت و برگشت ام کلثوم عرضکرد:
جعده را بفرما تا با مردم نماز بخواند حضرت فرمود آري بگوئید او با مردم نماز بخواند آنگاه دقتی کرده فرمود، نه. چاره از مرگ
نیست و نمیتوان از چنک آن فرار کرد.
علی ع در همانوقت بمسجد وارد شد و ابن ملجم که تمام شب را بیدار مانده و منتظر ورود علی ع بود از نسیم سحري خوابش برده
علی ع با پاي خود او را بیدار کرده فرمود برخیز موقع نماز رسیده او هم از جا برخاست و کار علی را تمام کرد.
-7 در حدیث دیگر آمده علی ع در شب شهادتش بیدار بود و مکرر از اطاق خود بیرون میآمد و بطرف آسمان متوجه میشد و (3)
میفرمود سوگند بخدا تا بحال دروغ نگفتهام و دروغ هم بمن اطلاع ندادهاند امشب همان شبی است که باید بوصال محبوب نائل
گردم آنگاه بخوابگاه خود برگشت. چون بامداد دمید کمربند خود را بربست و میفرمود:
،ص: 20 کمر بند از بهر مرگ اي امیرکه مرگ آید اکنون بدیدار تو
مکن خوف از مرگ و آماده باشچو مرگ آید اي جان خریدار تو چون به صحن خانه رسید مرغابیان چندي سر راه بر او گرفتند و
فریاد میزدند، خواستند آنها را آرام کنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود آنها را واگذارید که نوحه جدائی میکنند سپس از خانه
بیرون رفت و رسید باو آنچه زبان قلم از نگارشش لال است.


فصل- 5 چگونگی شهادت
-1 بطوري که مورّخین مینویسند گروهی از خوارج در مکه اجتماع کرده و در باره امراء و فرمانروایان عصر گفتگو میکردند و (1)
از آنها و کارهاشان عیبجوئی مینمودند و از مقتولان نهروان یاد میآوردند و بحالشان دلسوزي میکردند برخی گفتند چه بسیار
مناسب است هر گاه ما جان خود را در راه خدا داده و این پیشوایان گمراه را نابود کرده و مردمان و شهرها را از دست آنها آسوده
بسازیم و ضمنا خونخواهی از مقتولان نهروان هم کرده باشیم بالاخره قرار گذاردند چون از مناسک حج فارغ شوند اقدام اساسی
براي اندیشه ناپاك خود بنمایند.
عبد الرحمن ملجم پیشنهاد کرد من کار علی ع را تمام میکنم برك بن عبد اللَّه تمیمی گفت منهم معویه را میکشم عمرو بن بکر
تمیمی گفت منهم مردم را از دست عمرو عاص راحت میسازم.
،ص: 21
1) بالاخره بنیان این پیشنهاد را استوار ساخته و قرارداد را امضا کرده و مقرر داشتند براي انجام این امر در شب نوزدهم ماه رمضان )
آماده شوند سپس متفرق شده و هر یک بطرف مقصد خود رهسپار گردیدند.
ابن ملجم با همراهیان کندي خود بطرف کوفه حرکت کرد و آنجا با یاران خود ملاقات نمود لیکن براي آنکه مبادا این سخن در
کوفه انتشار پیدا کند از آنان مخفی داشت روزي با یکی از یاران خود که از مردم تیم رباب بود ملاقات کرد و در نزد او با قطامه
دختر اخضر تیمی که پدر و برادرش در کارزار نهروان بدست علی ع کشته شده بودند مواجه شد.
قطامه از زنهاي زیباي عصر بود بمجردي که ابن ملجم او را دید خاطر خواه وي شده و زیبائی وي پسر مرادي را از پاي درآورد از

1

صفحه 25 از 179
او درخواست ازدواج کرد. قطامه پرسید کابین مرا چه مقرر میداري؟ گفت هر چه بگوئی و بخواهی گفت مهریه من سه هزار درهم
و یک کنیز و یک غلام و کشتن علی بن ابی طالب ع گفت همه آنچه را که گفتی ممکن است فراهم سازم لیکن کجا و چگونه
میتوانم بعلی ع دست پیدا کنم تا کار او را بسازم گفت او را غافل گیر کن که اگر او را بکشی قلب مرا شفا داده و با من در کمال
عیش و عشرت بسر خواهی برد و اگر اتفاقا کشته شدي پاداشی که خداي متعال در برابر چنین عملی بتو خواهد داد از دنیا بهتر
است.
گفت سوگند بخدا سبب آمدن باین شهر کشتن علی ع بوده و گر نه من از او گریزانم اینک که ترا با خود همعقیده یافتم هر چه
بخواهی براي تو انجام میدهم او هم گفت براي آنکه هر چه بهتر و زودتر بتوانی بمقصود برسی برخی از کسانی را که میشناسم
بکمک و مساعدت تو میخوانم.
2) آنگاه وردان بن مجالد را که از مردم تیم رباب بود طلبیده و قضیه را با او گفتگو کرده و نامبرده )
،ص: 22
را بکمک پسر مرادي خواند او هم پذیرفت پسر ملجم بیرون رفته با دلاوري از مردم اشجع بنام شبیب بن بجره ملاقات کرده گفت
میخواهی به شرافت دنیا و آخرت برسی؟! پرسید چه کنم و چه میگوئی تا انجام دهم و بدان سعادت نائل آیم گفت مرا در کشتن
علی ع یاري نمائی. شبیب که از خوارج و همعقیده با آنان بود وقتی که از نظریه او باخبر شد گفت مادرت بعزایت نشیند و زنان
داغدیده بر تو بگریند امر مهمی را در نظر گرفتهاي تو چگونه میتوانی بر علی ع دست پیدا کنی؟ گفت در مسجد اعظم کمین کرده
چون براي نماز بیاید بیدرنگ بر وي حمله میکنم اگر او را بکشیم دل مجروح خود را شفا دادهایم و از مقتولان خود خونخواهی
نمودهایم و پیوسته از این قبیل سخنان میگفت تا ویرا با خود همداستان کرد و با یک دیگر وارد مسجد شدند.
قطامه در آن وقت در مسجد اعتکاف کرده و خیمه ویژه او را نصب کرده بودند آن دو بر وي وارد شده و گفتند ما در باره کشتن
علی ع همعقیده و آماده براي انجام وظیفه هستیم گفت هنگامی که خواستید آماده براي کار شوید در همین محل با من ملاقات
کنید.
نامبردگان بیرون رفته و پس از چند روز باتفاق ثالثی در شب چهارشنبه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت پیش وي آمدند او
حریري طلبیده و به سینههاشان بست و آنان شمشیرهاي خود را بر کمر استوار کرده از میان خیمه بیرون آمده و در برابر درگاهی که
امیر المؤمنین ع براي نماز میآمد نشسته منتظر فرصت بودند پیش از آنکه نامبردگان خود را آماده براي انجام اندیشه شوم خود
نمایند اشعث بن قیس
،ص: 23
را از نظریه خود اطلاع داده او هم در آن شب براي کمک بنامبردگان حضور یافت.
1) حجر بن عدي که از یاران با وفاي علی ع بود آن شب را بعنوان بیتوته در مسجد آمده شنید که اشعث به پسر مرادي میگوید هر )
چه زودتر خود را آماده کار کن که اینک صبح میدمد و رسوا میشویم.
حجر از اراده آنان باخبر شده گفت اي اعور بیآبرو قصد کشتن علی ع را داري بلا درنگ از مسجد بیرون رفته تا حضرت را از
اراده بیشرمانه آنان باخبر سازد اتفاقا حضرت امیر ع از در دیگر وارد مسجد شد پسر مرادي موقع را مغتنم شمرده شمشیر زهرآلود
خود را بر فرق آن جناب فرود آورد هنگامی که حجر وارد مسجد شد خبر قتل علی ع را شنید.
-2 عبد اللَّه ازدي گوید من شب نوزدهم در مسجد اعظم مشغول نماز بودم و عده هم از مصریها از آغاز ماه رمضان تا آن شب (2)
بانجام فرمانبرداري از اوامر خدا در مسجد اعظم اشتغال داشتند در آن هنگام چند نفري را دید نزدیک درب مسجد بنماز مشغولند
فاصله نشد علی براي اداء فریضه صبح بمسجد درآمد و مردم را براي اقامه نماز میخواند بمجردي که علی ع مردم را بنماز و اطاعت

1

صفحه 26 از 179
از فرمان خدا دعوت کرد برقهاي شمشیر چشم مرا خیره نمود و صدائی شنیدم میگفت فرمان از خداست نه از تو یا علی و نه از یاران
تو و هم ناله علی ع بگوشم رسید میفرمود مواظب باشید قاتل از دستتان فرار نکند چون نزدیک آمدم دیدم علی ع ضربت خورده
لیکن شمشیر شبیب کارگر نشده و بر طاق محراب فرود آمده
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدنداول صلا بسلسله انبیا زدند
نوبت باولیا چو رسید آسمان طپیدزان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
،ص: 24
قاتلان راه فرار میجسته بطرف درهاي مسجد توجه کردند و مردم هم براي دستگیري آنان هجوم آوردند.
1) شبیب را مردي دستگیر کرده او را بزمین انداخت بر سینهاش نشست شمشیر را از دست او گرفته خواست کارش را تمام کند )
دید مردم بطرف او روآوردهاند ترسید بحرف او توجهی نکنند و ضمنا خود او آسیب بهبیند بهمین ملاحظه از روي سینه او برخاست
و ویرا رها کرد و شمشیر را از دست افکند و شبیب با ترس و خوف وارد منزل شده پسر عمویش او را دید که دارد حریر را از سینه
خود باز میکند پرسید چه میکنی شاید تو علی را کشته خواست بگوید نه گفت آري پسر عمویش که از کار ناشایست او اطلاع
یافت شمشیري برداشت و او را بقتل آورد و پسر مرادي هم که میخواست فرار کند مردي از مردم همدان باو رسیده قطیفه بر روي او
انداخته و او را بزمین افکنده شمشیر را از دستش گرفته دستگیرش کرده حضور امیر المؤمنین آورد لیکن همکار سومی فرار کرده و
خود را در میان مردم پنهان نمود.
چون ابن ملجم را حضور اقدس علی ع آوردند نگاهی باو کرده فرمود
النفس بالنفس
یعنی اگر من از دنیا رحلت کردم او را بکشید چنانچه مرا کشته و اگر زنده ماندم خودم در باره او فکري خواهم کرد.
پسر مرادي گفت چه خیال میکنی این شمشیر را بهزار درهم خریده و با هزار درهم زهر، آلوده کردهام، اگر کارگر نیاید خدا او را
دور گرداند و از بها بیندازد.
2) ام کلثوم که از قتل پدر بزرگوارش اطلاع یافت به پسر مرادي گفت اي دشمن خدا امیر المؤمنین را کشتی گفت نه بلکه پدر ترا )
کشتم.
،ص: 25
فرمود اي دشمن خدا آرزومندم پدرم آسیبی نبیند.
آن بیحیا پاسخ داد پس چنان میبینم که گریه بحال من میکنی؟ بخدا سوگند چنان ضربتی بر او زدهام که اگر میان اهل زمین بخش
کنند همه را هلاك میسازد.
او را از برابر امیر المؤمنین بیرون بردند مردم مانند درندگان گوشتهاي بدن او را با دندانهاي خود میکندند و میگفتند اي دشمن خدا
چه کردي، امت محمد را بخاك هلاك نشاندي و بهترین مردم را از پاي درآوردي و او همه این سخنان و ناراحتیها را میدید و
میشنید و سخنی نمیگفت با این حال ویرا بزندان بردند.
مردم پس از دستگیري وي حضور علی ع رسیده عرضکردند هر چه اراده در باره او داري بما امر کن که او امت پیمبر را هلاك
کرد و ملت اسلام را روسیاه ساخت.
علی ع فرمود اگر زنده ماندم خودم میدانم با او چگونه معامله کنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان کنید که با کشنده پیغمبران
مینمودند یعنی او را بکشید سپس بدن او را بسوزانید.
چون علی ع رحلت فرمود و اسلام و اسلامیان را داغدار نمود و کسان او از دفنش بازگشتند حضرت امام حسن ع بجاي پدر برقرار

1

صفحه 27 از 179
شد دستور داد پسر مرادي را بحضور آوردند چون برابر آن جناب رسید فرمود اي دشمن خدا، امیر المؤمنین را کشتی و فساد
بزرگی در دین پدید آوردي سپس فرمان داد تا سر از بدنش جدا کردند و جسد کثیف او را به خواهش ام الهیثم دختر اسود نخعی
بوي سپرد تا آن را بسوزاند.
سراینده در باره قطامه و قتل علی ع چنین میسراید.
،ص: 26
1) من از هیچ دارا و نادار دانا و نادان کابینی مانند کابین قطامه سراغ ندارم که سه هزار درهم و یک بنده و کنیز و قتل علی ع را با )
شمشیر زهرآلود کابین قرار داده باشد و میدانم تمام کابینهاي زنان هر چند زیاد باشد باندازه قتل علی ع نیست و هیچ خونریزي در
عالم باندازه خونریزي پسر مرادي نمیباشد.
و اما پیشآمد برك بن عبید اللَّه و عمرو بن بکر که در قرارداد قبلی با پسر مرادي همداستان بودند و مقرر شده بود که آنان معویه و
عمرو عاص را از پاي درآورند چنین بود که برك مطابق معاهده بر معویه وارد شد و او را در حال رکوع یافته شمشیر بر او فرود
آورد لیکن شمشیرش خطا کرده بر ران او واقع شد وي نجات یافته لیکن قاتل را بلافاصله کشتند و عمرو عاص در شب معهود بیمار
شده خارجه عامري را بجاي خود برقرار ساخت تا با مردم نماز گزارد عمرو بن بکر بگمان اینکه عمرو عاص مشغول نماز است
شمشیر باو زده لیکن بمقصود نرسید او را نزد عمرو عاص آورده عمرو دستور داد تا او را کشتند و خارجه در روز دوم جان بمالک
سپرد
فصل 6 مرقد علی ع
-1 حیان عنزي گوید خادم امیر المؤمنین ع براي من حکایت کرد هنگامی که وفات علی ع دررسید بحسن و حسین ع فرمود (2)
چون من از دنیا رحلت کردم مرا بر سریرم گذارده طرف پاهاي سریر را بدوش بگیرید جلو آن حرکت میکند آنگاه جنازه را بجانب
غریین ببرید در آنجا سنگ سفید درخشانی بچشم
،ص: 27
شما میخورد همان جا آرامگاهی براي من حفر نمائید قبر ساخته خواهید دید مرا در آنجا بخاك بهسپارید.
چون امیر المؤمنین ع از دنیا رفت مطابق با وصیت او آخر سریر او را بدوش گرفتیم و جلو آن خود حرکت میکرد و ما همانوقت
صداي زمزمه میشنیدیم همچنان بدنبال جنازه آمدیم تا وارد غریین شدیم سنگ سفید نورانی ما را بطرف خود توجه داده بدان جا
رهسپار شده قبري حفر کرده مرقدي آماده دیدیم که بر آن نوشته بود این قبریست که آن را نوح ع براي جسد پاك علی ع فراهم
کرده ما آن بدن پر از مهر و محبت و حقیقت را در آن قبر پنهان ساختیم گرچه از دیدارش محروم گردیدیم که جهانی مملو از
حقیقت را در آن خاك نهادیم لیکن از اکرامی که خدا با علی ع کرده خوشحال بودیم و بالاخره با دلی داغدار از کنار قبر علی ع
برگشتیم.
در راه با گروهی از دوستان علی ع که بر جنازه او نماز نگزارده بودند ملاقات کردیم جریان را بایشان گفتیم و عنایات خداي منان
را که با او نموده بیان کردیم آنها گفتند ما همه میخواهیم آنچه را شما دیدهاید مشاهده کنیم گفتیم چنانچه وصیت فرموده نشان قبر
او ناپیدا شده آنها بسخن ما توجهی نکرده رفتند و برگشتند و اظهار داشتند چنانچه گفتید هر چه کاویدیم اثري ندیدیم.
-2 جابر بن یزید گوید از امام باقر ع پرسیدم علی ع را در کجا دفن کردند فرمود پیش از طلوع فجر او را در غریین مدفون (1)
ساختند و حسنین و محمد حنفیه فرزندان او باتفاق عبد اللَّه جعفر در قبر داخل شدند.
-3 از ابن ابی عمیر روایت شده از حسین بن علی ع پرسیدند پدر بزرگوارت را در کجا دفن کردید فرمود شبانه جنازه او را (2)

1

صفحه 28 از 179
بمسجد اشعث بردیم به پشت کوفه رسیده او را در غریین برده و مدفون ساختیم.
-4 عبد اللَّه حازم گوید روزي همراه هرون الرشید بعنوان شکار از کوفه خارج شدیم بغریین و ثویه (3)
،ص: 28
رسیده آهوي چندي مشاهده کرده بازها و سگها را بطرف آنها فرستادیم باندازه یک ساعت آنها را دنبال کردند آخر الامر حیوانات
بیچاره شده خود را به پناه پشته درآورده بازها بطرفی رفته و سگهاي شکاري بجانب ما آمدند هرون از این پیشآمد بشگفت آمده
فاصله نشد آهوان از آن بزیر آمدند دو مرتبه بازها و سگها بدانها حمله کردند باز آنها که خود را بیچاره دیدند بهمان پشته پناه
بردند تا سه مرتبه همین عمل مکرر شد و آن روز از شکار باز ماندند.
هرون دستور داد بروید در این نزدیکی هر کسی را ملاقات کردید بحضور آورید تا ما را از این قضیه مطلع گرداند.
پیرمردي از مردم بنی اسد را حاضر کردند هرون پرسید این پشته و قضیه آن را کاملا بیان کن و ما را از پیشآمدي که دیدهایم
اطلاع بده پاسخ داد اگر مرا امان دهی حقیقت آن را براي تو شرح خواهم داد هرون گفت با خدا پیمان بستم که اگر حقیقت آن را
بگوئی بتو آسیبی نرسانم.
گفت پدرم از پدرانش نقل میکرده که در زیر این پشته مرقد مطهر امیر المؤمنین است و آن را خداي متعال حرم امن خود قرار داده
هر کس بدان جا پناهنده شود از هر آسیب و گزندي در امانست.
هرون از شنیدن این حقیقت بخود آمده پیاده شد وضو گرفته در کنار آن پشته نماز گزارده صورت بخاك مالید و گریست و از
آنجا بازگشتیم.
محمد بن عایشه گفته حکایت را بطوري که نقل کردم از عبد اللَّه حازم شنیدم لیکن قلب من آن را نمیپذیرفت و افسانه میپنداشت
تا سالی که به حج بیت اللَّه مشرف شدم در آنجا با ساربان رشید ملاقات کرده پس از طواف در گوشه نشسته از همه جا سخن
میگفتیم تا گفتگوي ما بدینجا رسید که شبی از شبها که از
،ص: 29
مکه برگشته و در کوفه نزول کردیم ( 1) هرون بمن گفت اي یاسر به عیسی بن جعفر بگو سوار شود بالاخره همه سوار شدیم تا به
غریین رسیدیم چون بدان جا وارد شدیم عیسی خوابید لیکن هرون بطرف پشته آمده شروع کرد بنماز خواندن هر دو رکعت نمازي
را که سلام میداد دعا میکرد و میگریست و صورت بر آن پشته میمالید و میگفت.
اي پسر عم سوگند بخدا بزرگی و فضیلت ترا میشناسم و متوجهم که تو از همه مقدمتر بشرف اسلام مشرف شدي و من باین
مقامی که نائل گردیدهام ببرکت تست لیکن فرزندان تو مرا آزار میکنند و بر من خروج مینمایند آنگاه حرکت کرده مشغول نماز
شد و چون از نماز فارغ شد همین سخن را تکرار کرده و میگریست و با این حال تا وقت سحر بسر برد در آن هنگام دستور داد تا
عیسی را بیدار کنم چون عیسی بیدار شد باو گفت برخیز کنار قبر پسر عمت نماز بخوان پرسید قبر کدام پسر عم منست؟ گفت قبر
علی بن ابی طالب ع عیسی هم وضو گرفت و بنماز مشغول شد و پیوسته نماز میخواندند تا سپیده صبح دمید پیش آمده گفتم بامداد
ظاهر شد آنگاه بطرف کوفه بازگشتیم.